کوروش و امثال‌الحکم

ساخت وبلاگ
کوروش پس از تسخیر لیدیه ، فریگی‌ها ، میسی‌ها و دیگر طوایف آسیای صغیر را مطیع خود کرد .
به‌قول هرودوت ، در این هنگام ائولیان‌ها [از اقوام مهاجرِ یونانی‌تبار ، ساکن در آسیای صغیر] سفیری نزد کوروش فرستاده تقاضا کردند که کوروش با آنان مانند پادشاه لیدیه رفتار کند ، یعنی به امور داخلی ایشان دخالت نکند . کوروش جواب مستقیمی نداد و این مثل را برای سفیر ایشان آورد : 
"نِی‌زنی به دریا نزدیک شد ، و دید ماهی‌های قشنگ در آب شنا می‌کنند . پیش خود گفت اگر من نِی بزنم یقیناً این ماهی‌ها به خشکی خواهند آمد . بعد نشست و چندان‌که نِی زد دید ماهی‌ها به خشکی نیامدند . پس توری برداشته به دریا افکند ، ماهیان بسیاری به دام افتادند . هنگامی‌که ماهی‌ها در تور می‌جستند و می‌افتادند ، نِی‌زن آنها را گفت : حالا بیهوده می‌رقصید ، می‌بایست وقتی من نِی می‌زدم رقصیده باشید ."
هرودوت این مثل را چنین تعبیر می‌کند که : کوروش خواست به آنان بفهماند که فرصت را از دست داده‌اند ، چه آنگاه که پیش از تسخیر سارد به آنان تکلیف اتحاد کرده بود نپذیرفتند .
از مستعمرات یونانی ، کوروش فقط با اهالی میلت قرارداد کرزوس [پادشاه مخلوع لیدیه] را تجدید کرد . در این هنگام یونانیان و ائولیان‌ها سفیری به اسپارت فرستاده و از آن کشور در برابر کوروش تقاضای کمک کردند . اسپارتیان به جای فرستادن کمک سفیری نزد کوروش به سارد اعزام کردند . سفیر از طرف اسپارت به شاه ایران گفت : برحذر باشد از اینکه مستعمرات یونانی را بیازارد ، چه اسپارت تحمل چنین رفتاری را نخواهد کرد . کوروش روی به یک یونانی که ملتزم رکاب او بود کرده پرسید : لاسه‌دمونی‌ها (اسپارت‌ها) کیستند و عده‌شان چیست که به این گستاخی سخن درشت می‌گویند ؟ یونانیان آن قوم را به کوروش معرفی کردند . پس کوروش روی به سفیر اسپارت کرده ، گفت : 
"از مردمی که در شهرهایشان جای مخصوص دارند ، در آنجا گرد آیند تا به سوگند یکدیگر را فریب دهند ، من هیچگاه تشویش ندارم . اگر زنده ماندم چنان کنم که این مردم به‌جای اینکه در امور یونانی‌ها دخالت کنند از کار خودشان صحبت نمایند ."
پس کوروش جزایر یونانی از قبیل لس‌بوس Lesbos ، خیوس Chios و غیره را تحت تسلط درآورد و پس از آن ممالک آسیای صغیر چون : فریگیه و کیلیکیه را مطیع کرد . فقط کشور کوهستانی لیکیه مقاومت کرد . تسخیر آن‌را هم به سرداری ایرانی محول کرد و خود به ایران مهاجرت نمود ، بطوریکه در ۴۵۴ ق‌.م همه‌ی آسیای صغیر زیر سلطه‌ی پارسیها بود .
به قول هرودوت : کوروش مردی از مردم لیدیه را به نام پاک‌تیاس Paktyas به امیری لیدیه برگزید و بعد کرزوس را به همراه خود به ایران برد . ولی دیری نگذشت که پاکتیاس چون سر کوروش را دور دید دعوی استقلال کرد . چون ثروت کرزوس را کوروش به او سپرده بود ، وی مردم سواحل را با این پول همراه کرد و لشکری ترتیب داد و به سارد رفته ، حاکم ایرانی آنجا را که تابال نام داشت در محاصره گرفت . چون این خبر به کوروش رسید ، به کرزوس که همراه او بود گفت : آیا بهتر نیست که لیدی‌ها را برده کنم ؟ تا حال من با آنان چنان رفتار کردم که [انگار] شخصی پدری را بکشد اما با اطفال او با مهربانی رفتار کند ، چه تو را که برای آنها پدر خوبی بودی از پادشاهی انداختم ولی شهر را به اهالی واگذاردم . کرزوس گفت : رسولی به سارد بفرست و بفرمای که لیدی‌ها اسلحه برندارند ، و در زیر ردا قبایی بپوشند ، کفش‌های بلند به پا کنند ، و اطفال خود را به نواختن موسیقی و اشتغال به تجارت عادت دهند . به زودی خواهی دید مردان لیدی زنانی خواهند بود که خیال تو از شورش آنان آسوده خواهد شد . کوروش رأی او را بپسندید ؛ باری کوروش لشکری فرستاد و نظم و امنیت را در لیدیه برقرار کرد . پاکتیاس دستگیر شد و به مجازات رسید .
کوروش قسمت غربی آسیای صغیر را به دو ایالت تقسیم کرد ؛ کرسی یکی را سارد ، و کرسی دیگر را داسکلیون ، و در همه‌ی آنها پادگان گذاشت . او برای هر شهرِ یونانی فرمانداری جداگانه برگزید تا با هم متحد نشوند . چون یونانیانِ شهر فوسه Phoceé آزادی خود را از دست دادند به سوی جنوب فرانسه‌ی امروزی رفته ، شهری در آنجا بنا کردند که بعدها موسوم به مارسی گردید . دیودور سیسیلی می‌گوید : کوروش هارپاگ (وزیر سابق ایختوویکو) را والی ولایت ساحلی کرد ، یونانیانِ آسیا سفرایی نزد او فرستادند تا با کوروش عهد مودت بندند . هارپاگ گفت من با شما چنان کنم که وقتی با من کردند ، و این مثل را آورد :
"روزی از پدری خواستم که دخترش را به من به‌زنی بدهد ، او چون من را شایسته‌ی دامادی خود نمی‌دانست دخترش را به توانگرتر از من وعده داد . ولی پس از چندی چون دید من مورد عنایت شاه قرار گرفته‌ام ، خواست او را به من دهد ؛ گفتم که دخترش را می‌پذیرم ولی مانند زن غیرعقدی ، اکنون شما یونانی‌ها هم در چنین وضعی هستید ، زیرا وقتی که کوروش اتحاد با شما را طالب بود پیشنهاد او را رد کردید ، حالا که اقبال با او شده می‌خواهید دوستی او را به دست آورید . اگر می‌خواهید تحت حمایت پارسی‌ها باشید ، باید مانند بندگان مطیع شوید ."
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
ترویج اندیشه ، نابرابری ، رسانه و قدرت...
ما را در سایت ترویج اندیشه ، نابرابری ، رسانه و قدرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aleshanee6 بازدید : 136 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:46