سعدی و خواجه نصیرالدین طوسی

ساخت وبلاگ

در عصر شمس با همه بدنامی خلافت عباسی ، روح بغداد کم و بیش ، همه‌جا در قلمرو خلافت شرقی حکمفرما بوده است ...
اگر بخواهیم نفوذ بغداد ، نظام خلیفه‌سالاری و تقدس مقام خلافت را ، نه تنها در جهان اسلام ، بلکه فقط در ایران آن روزگار که عموماً نیز بیشتر زمزمه‌ی مخالفت با بغداد از آن برمی‌خواسته ... درنظر مجسم داریم ، کافی است به مرثیه‌ی سعدی در قتل المستعصم ، ۱۱ سال پس از غیبت شمس ، در سال ۱۲۵۸ م نظر افکنیم .
سعدی این مرثیه را در حیات مستعصم یا به هنگام قدرت و شکوه دستگاه خلافت نسروده است که تصور رود قصد تملق داشته . یا چشمداشت صله ، پاداش ، مقام یا کسب افتخاری به شیوه‌ی خوشایندگویان سوداگر و مدیحه‌سرایان آزمند آن‌را سروده باشد ! بلکه برعکس سرایش این مرثیه که به احتمال قوی سعدی در انتشار آن نیز سعی وافی مبذول داشته ، برای سعدی بسیار هم گران تمام شده . تا جائیکه شهرت دارد به‌خاطر این مرثیه به‌فرمان خواجه نصیر ، وزیر هلاکو ، سعدی ۴۶ ساله را در آن‌زمان به‌چوب بسته‌اند .
در هر حال سعدی به‌گفته‌ی خود ، آن‌را از روی مسلمانی و معرفت ، از سوز دل و تأثر و سوگ عمیق ایمانی درباره‌ی سقوط خلافت ... سروده است . ...
سوگ‌چامه‌ی سعدی در قتل مستعصم بالغ بر ۲۸ بیت است و در اینجا تنها به نقل ابیاتی چند از آن اکتفا می‌شود :

آسمان را حق بود ، گر خون بگرید بر زمین // بر زوال ملک مستعصم ، امیرالمومنین

ای محمد گر قیامت می برآری سر ز خاک // سر بر آر و این قیامت در میان خلق بین

نازنینان حرم را ، خون حلق بی‌دریغ // زاستان بگذشت و ما را ، خون چشم از آستین

زینهار از دور گیتی و انقلاب روزگار // در خیال کس نیامد کانچنان گردد چنین

خون فرزندان عم مصطفی شد ریخته // هم بر آن خاکی که سلطانان نهادندی جبین

بعد از این آسایش از دنیا نباید چشم داشت // قیر در انگشتری ماند چو برخیزد نگین

روی دریا درهم آمد زین حدیث هولناک // می‌توان دانست بر رویش ز موج افتاده چین

نوحه لایق نیست بر خاک شهیدان ، زانکه هست // کمترین دولت از ایشان را ، بهشت برترین

لیکن از روی مسلمانی و گوی معرفت // مهربان را دل بسوزد بر فراق نازنین ...

چکامه‌سوگ سعدی درباره‌ی سقوط بغداد و مرگ مستعصم و واکنش خواجه نصیرالدین طوسی نسبت به آن ، شکاف احساسات ، وجدان پریشان و عواطف متضاد ایرانی و دوسوگرایی مردم آن را از پس از اسلام ، در اسلام‌ستایی‌ها و ایران‌گرایی‌های آنها نشان می‌دهد . بغداد پایگاه خلافت اسلامی ، برای بسیاری از اندیشمندان ایران ، مظهر فرهنگ ، قبله‌گاه دانش و قطب عواطف انسانی بوده است . هر تحصیل‌کرده‌ی ایرانی ، خاطراتی همراه با احساساتی لطیف از دوره‌ی زندگانی دانشجویی خویش از بغداد به‌یاد داشته است . سعدی آکنده از این احساسات و سپاس عمیق نسبت به امکانات فرهنگی ، رشد فکری و خاطرات شیرین عاطفی از بغداد ، شهر یادبودهای جوانی خویش ، می‌سراید که :

مقامات مردی به مردی شنو // نه از سعدی از سهروردی شنو

مرا شیخ دانای مرشد شهاب // دو اندرز فرمود بر روی آب

یکی آنکه در نفس خودبین نباش // دگر آنکه در جمع بدبین مباش

شهاب‌الدین ابوحفص سهروردی (۱۲۳۴ م) که به سعدی مقامات مردی بر روی آب آموخته ، در بغداد منزل و خانقاه داشته است . و در حدود ۲۲ سالگی سعدی بدرود زندگی گفته است . از این‌روی این آب که بر روی آن شیخ دانای مرشدشهاب به سعدی درس انساندوستی و فروتنی می‌دهد ، به‌احتمال قوی آب دجله است . ...
خطِ سوم _درباره‌ی شخصیت ، سخنان و اندیشه‌ی شمس تبریزی ( ناصرالدین صاحب زمانی )

ترویج اندیشه ، نابرابری ، رسانه و قدرت...
ما را در سایت ترویج اندیشه ، نابرابری ، رسانه و قدرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aleshanee6 بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1402 ساعت: 21:57